ارغوان – Arghavan

KijeqGaRT

ارغوان شاخه همخون جدا مانده من

آسمان تو چه رنگ است امروز

آفتابی ست هوا

یا گرفته ست هنوز

من در این گوشه که از دنیا بیرون است

آسمانی به سرم نیست

از بهاران خبرم نیست

اندر این گوشه خاموش فراموش شده

یاد رنگینی در خاطر من

گریه می انگیزد

ارغوانم آنجاست

ارغوانم تنهاست

ارغوانم دارد می گرید

ارغوان

این چه رازی ست که هر بار بهار

با عزای دل ما می آید

ارغوان ارغوان

تو برافراشته باش

تو بخوان نغمه ناخوانده من

تو بخوان، تو بخوان، تو بخوان