![]() |
|
![]() |
---|

پشت نوآوری باید سواد و آگاهی باشد
آلبوم «حریق خزان» كه روزهای پاییزی سال گذشته مان را رنگینتر و زیباتر كرده بود، آهنگساز جوانی داشت كه تا پیش از انتشار این آلبوم، كسی نامش را نشنیده بود و او را نمیشناخت.
اما انتشار این آلبوم با اشعار شاعران بزرگی چون هوشنگ ابتهاج و فریدون مشیری و صدای گرم و آشنای علیرضا قربانی توانست موفقیت زیادی را برای او به ارمغان آورد؛ موفقیتی كه شاید بیش از هر چیز حاصل نگاه نو و جذاب این موزیسین جوان در ساخت آهنگهای این آلبوم بود كه بزودی در قالب یك تور كنسرت در كشورهای اروپایی روی صحنه میرود و اول مهر امسال در تهران هم اجرای ویژه خواهد داشت. در همین روزها بود كه پرسشهای زیادی درباره مهیار علیزاده مطرح میشد و بسیاری میپرسیدند كه این آهنگساز جوان با استاد حسین علیزاده نسبتی دارد یا خیر؟ به همین دلیل قبل از گفتوگو، این پرسش را با او مطرح كردم و پاسخ داد با استاد نسبتی ندارم. پدر من محمدمهدی علیزاده یكی از نقاشان مدرن ایران است. البته هر ایرانی استاد حسین علیزاده را دوست دارد. من هم ایشان را خیلی دوست دارم؛ ولی نسبتی نداریم.
حریق خزان یكی از پرفروشترین آلبومهای موسیقی سال گذشته بود. ایده آهنگسازی برای این آلبوم از چه زمانی در ذهن شما شكل گرفت؟
اجازه دهید از كمی پیشتر شروع كنم. پس از اخذ مدرك كارشناسی موسیقی در مقطع كارشناسی ارشد رشته آهنگسازی دانشگاه سوره پذیرفته شدم، اما ترجیح دادم ادامه تحصیلاتم را در ارمنستان دنبال كنم. همین اتفاق سبب آشنایی من با موسیقی روز اروپا شد. موسیقی كه تا آن زمان چیز زیادی از آن نمیدانستم. پس از یك سال و نیم تحصیل در كنسرواتوار در رشته آهنگسازی حس كردم انگیزه لازم برای ساخت یك اثر نو در من ایجاد شده است. شروع به نوشتن كردم تا به ایران بیایم و خواننده مناسب را انتخاب كنم. پس از صحبت با جناب علیرضا قربانی كه به عقیده بنده، یكی از تواناترین و با تجربهترین خوانندگان روز ایران هستند، جلسهای داشتیم و ایشان پس از شنیدن ماكت یك قطعه پذیرفتند كه این آلبوم را اجرا كنند. به ارمنستان بازگشتم تا تحصیلاتم را ادامه دهم و در فرصت مناسبی به ایران بیایم و كار را ضبط كنیم. پس از بازگشت به ارمنستان هم پذیرش دانشگاه اتریش را دریافت كردم. این بود كه به ایران آمدم و حریق خزان را ضبط كردم و و راهی وین شدم.
بخشی از موفقیت حریق خزان وامدار انتخاب درست شعرهاست. بیانصافی نمیكنم و زیبایی آهنگهایی را كه ساختهاید؛ نادیده نمیگیرم، اما شعرها دقیقا از جنسی هستند كه مردم براحتی با آنها ارتباط میگیرند. میخواستم ببینم همه اشعار را خودتان انتخاب كردهاید؟
اغلب شعرها به انتخاب و مشورت هر دوی ما انجام گرفت. مثلا من شعری را انتخاب میكردم و با ایشان در میان میگذاشتم یا بالعكس.
برایم جالب است كه شما در سازبندیتان اصلا ساز ایرانی نداشتید. چرا؟
این موضوع توجه بسیاری را جلب كرده و پرسشهای زیادی پیرامونش از من میشود. من از ده سالگی نوازندگی تار را نزد استاد كیوان ساكت آغاز كردم و حدود 11 سال هم در محضر ایشان به فراگیری موسیقی پرداختم. درست است كه مدتهاست ساز نمیزنم و بهطور تخصصی مشغول آهنگسازی هستم، اما به موسیقی ایرانی كاملاً مسلط هستم و ساختارش را بخوبی میشناسم. بنابراین دلیل استفاده نكردن از ساز ایرانی، بیگانگی من با این سازها و موسیقی كشورمان نیست. همان طور هم كه خودتان گفتید، استفاده نكردن از ساز ایرانی عیب هم محسوب نمیشود و قانونی وجود ندارد كه بگوید حتما باید از ساز ایرانی استفاده میكردم. در این آلبوم هم نیازی به ساز ایرانی نداشتم و استفاده نكردم. در حقیقت موسیقی است كه تصمیم میگیرد چه چیز لازم است.
بیشتر به این دلیل برایم سوال شده بود كه میگویند شما بین موسیقی ایرانی و موسیقی جدی دنیا تفكیك قائل هستید. میخواستم ببینم چنین دیدگاهی دارید؟
موسیقی جدی هر جای دنیا هم كه باشد، جدی است. یك موسیقی جدی ممكن است ریشهاش از یك تم آذری یا ملودی فولكلور گیلانی آمده باشد. مثلا موسیقی كه استاد حسین علیزاده به عنوان یك چهره برجسته و شناختهشده در موسیقی ایران میسازد، پشتوانه فكری و پایه علمی دارد. حال این موسیقی را چه یك ایرانی بشنود و چه یك غیرایرانی، فرقی نمیكند، هر كسی در هر جای دنیا بشنود با آن ارتباط برقرار میكند و جدی بودن آن را به وضوح درك میكند.
حریق خزان در این تعریف از موسیقی جدی میگنجد؟
نمیخواهم از خودم تعریف كنم، اما هر جا كار را ارائه كردم از آن استقبال شد. در وین هم كنسرت حریق خزان را برگزار كردیم و با استقبال خوبی روبهرو شد. در اغلب كشورهای اروپایی مردم اطلاع درستی از وضع موسیقی ایران ندارند. قبل از برگزاری این كنسرت هم خیلیها به من میگفتند مگر شما در ایران میتوانید برای ساز ویلون هم موسیقی بنویسید! اما بعد از كنسرت میدیدم كه با كار ارتباط برقرار كردهاند. وقتی كارهای ایرانی جدی در دنیا ارائه شود، طبعا بازخورد خوبی هم خواهد داشت. اگر برای مردم دیگر كشورها یك موسیقی سطح پایین ایرانی را هم بگذارید، خیلی زود متوجه میشوند كه این موسیقی بیكیفیت است.
وقتی میگوییم موسیقی ایرانی در جهان شنیده نمیشود، همه از ضعف مدیریت موسیقی در كشور حرف میزنند. نمیگویم مخالف این نظر هستم، اما باید موضوع را از جنبههای دیگری هم نگریست. شما بهعنوان موزیسینی كه تجربه حضور در فضاهای خارج از ایران را دارید و در همین فضاها كنسرت هم برگزار كردهاید، چه نظری دارید؟
من آهنگی میسازم كه كلامش فارسی است. طبعا آهنگهایم طیفی از مخاطبان را كه فارسی زبان هستند، جذب میكند. طیف وسیعی از افراد هم كه فارسی نمیدانند، طبیعتاً سراغ این موسیقی نمیآیند. مگر كسانی كه بهطور جدی موسیقی كار میكنند و به موسیقی ملل علاقه دارند، این طیف از جمله همان كسانی هستند كه وقتی من در وین هم اجرا دارم، میآیند و كارم را میشنوند. برخی شهروندان اتریشی آمدند و كار را شنیدند. هیچ چیزی هم از اشعاری كه خوانده میشد، نفهمیدند، اما بعد از اجرا میآمدند درباره شعر و شاعر سوالاتی میكردند و اغلب با موسیقی ارتباط خوبی برقرار كرده بودند. بنابراین چون مبنای موسیقی ایرانی كلام فارسی است، طیف مخاطبان محدودی هم دارد. البته این موضوع تنها درباره زبان فارسی صدق نمیكند و بسیاری از موسیقیهای دیگر را هم دربر میگیرد. مثلا در موسیقی تركیه هم خوانندگانی كه به تركی میخوانند، با همین مسأله مواجه هستند و در ماركتینگ جهانی قرار نمیگیرند. یا خوانندگان اتریش و آلمان هم كه به آلمانی میخوانند معمولاً در بازارهای جهانی جایی ندارند. اگر به مردم ایران هم بگویید كه چند خواننده بینالمللی نام ببرند طبعا از خوانندههایی نام میبرند كه انگلیسی میخوانند. بنابراین زبان، اولین مولفه بینالمللیشدن یك موسیقی است. از طرف دیگر بینالمللی شدن نیازمند حضور موسیقی ایرانی در جشنوارههای مهم جهانی است. وقتی از طرف كشور ایران موسیقی خوب ارائه نمیشود، قطعا شناخته هم نمیشود. مثلا اعلام شد كه آلبوم «تنها نخواهم ماند» آقای كلهر در سایت آیتونز فروش خوبی داشته است. بنابراین اگر موزیسینهای ایرانی فرصتی برای حضور در عرصههای بینالمللی داشته باشند، پیشرفت هم خواهند داشت. نمیتوان از این نكته گذشت كه موسیقی حمایت میخواهد.
در هفتههای فرهنگی كه برگزار میشود، میتوان موسیقی جدی و با كیفیت ایرانی را معرفی كرد. موزیسین اگر به صورت مستقل بخواهد در این هفتهها یا جشنوارهها حضور یابد، هزینه زیادی برایش خواهد داشت، اما اگر مسئولان ذیربط بخواهند هزینه این حضور را بپردازند، برایشان سنگین نخواهد بود؛یعنی میتواند بهترین خوانندههای ایران را با اركسترهای كشور مورد نظر روی صحنه برد. در این صورت، قشر مخاطب غربی هم پای اجرا مینشیند و لذت میبرد. دفعه بعد هم كه نام موسیقی ایران را شنید، در آن حضور پیدا میكند؛ بنابراین غیر از فاكتور زبان، حضور در ماركتها و جشنوارههای جهانی هم یك مولفه مهم است، اما یادمان نرود كه سرانجام نمیتوان از موسیقی بومی یك منطقه انتظاری بیش از حد داشت كه مثلا مانند آرووپرت یا هانس زیمر جهانی شود.
موسیقیهای ایرانی وقتی خارج از كشور برگزار میشوند، چه برخوردهایی با آنها میشود؟
برخی كارهای ایرانی كه در دیگر كشورها ارائه میشود، در حدی است كه مخاطبان غیرایرانی میگویند «آفرین ایران هم موسیقی دارد! نمیدانستیم». بعد هم جایزه میدهند و تشویق میكنند. یك سری كارها و برخوردها واقعا به همین شكل است، اما یك سری موسیقیها هم فوقالعاده جدی است. مانند آثار استاد حسین علیزاده كه وقتی اجرا میشود به آن نگاه حرفهای دارند و گزینهای برای رقابت حسابش میكنند.
اخباری هم منتشر شد مبنی بر برگزاری تور كنسرت اروپایی حریق خزان. قطعا این كار هزینه زیادی دارد. میخواستم بدانم بازخورد كنسرت وین واقعا خوب بوده كه چنین تصمیمی گرفتهاید؟
نمیگویم اجرای وین صددرصد خوب بوده، اما واقعا از 90 درصد از اجرا، شرایط و حضور مخاطبان راضی بودم و دیدم این اجرا توانایی جذب مخاطب در دیگر كشورها را هم خواهد داشت. بر همین اساس تصمیم گرفتیم به شكل یك تور در اروپا برگزارش كنیم. البته اركستر بزرگ در این كار ما را همراهی نمیكند. چون در این صورت هزینههای بسیار زیادی برایمان خواهد داشت و گروه كوچكتری را با خودمان میبریم.
همه قطعات حریق خزان اجرا میشود؟
بله. البته چند كار جدید هم اضافه میشود.
چه كارهایی؟
«بیخوابی» با شعری از مهدی اخوان ثالث و «مرا» از عطار نیشابوری، عارف بزرگ كشورمان.
اگر بپرسم كدام قطعه را بیشتر دوست داشتید، چه میگویید؟
«حریق خزان»، «ارغوان» و «بیقرار» و «خاطرات» كه برای ویلنسل و پیانو نوشته شده است.
مردم چه قطعاتی را بیشتر دوست داشتند؟
ارغوان را حتی زمانی كه در اتریش اجرا داشتیم، نیمی از افراد حاضر در سالن این قطعه را حفظ بودند. بعد از ارغوان هم «آواز بیقرار» و بعد هم «آخرین جرعه جام».
میدانستید بعد از انتشار آلبوم «حریق خزان» خیلی از دوستان و نزدیكانم را دیدم كه نام فرزندانشان را ارغوان گذاشتند؟
اگر این طور است واقعا خوشحالم. اگر خداوند به ما هم دختر بدهد، شاید اسمش را ارغوان بگذاریم.
چند سالی است موزیسینهای جوان كارشان را خوب شروع میكنند، اما بعد وارد نوآوریهایی میشوند كه كاملا به كارشان لطمه میزند و مسیرشان را منحرف میكند.
خیلیها با گفتن این كه میخواهیم نوآوری كنیم یا تحول ایجاد كنیم، كار را آغاز میكنند. اغلب هم جوانها این حرف را میزنند. تحول با گفتن ایجاد نمیشود. باید پشت نوآوری، فكر، سواد و آگاهی باشد. دید متفاوت مهم است. هنرمند باید مسیری را طی كند و به جایی برسد تا نوآوری در آن ایجاد شود. این كه یك سری رنگ پاشیده شود روی بوم، نمیشود نقاشی مدرن و خلاق! اگر این طور بود همه همین كار را میكردند. در موسیقی تقریبا هر روز شاهد این جریان هستم كه ملودیهایی به اسم آهنگسازی میشنویم. ملودی كه ساخته میشود، اصول اولیه ملودیسازی جدی را در خود ندارد. نمیگویم این اتفاقات در كار من نمیافتد، اما فكر میكنم كمتر است، ضمن این كه من ادعایی هم ندارم. «حریق خزان» مانند كودك تازه متولد شدهای است كه امیدوارم راهش را درست پیدا كند.
از نگاه خودتان «حریق خزان» نوآوری بود؟
در ملودیسازی بله.
دوست دارید پركار باشید یا نه؟
مسلما دوست دارم.
این اتفاق از نظر شما آسیب نیست؟
اگر یك سال روی دو قطعه كار كنم، میشود شاهكار. پركاری از این نظر خوب است، اما اگر مانند خیلیها یك سال كار كنم و 50 قطعه بسازم، جواب نمیدهد.
پركاری در ایران تعریفش همین نگاه دوم است… .
در موسیقی روز دنیا این طور نیست. ساخت یك قطعه شاید ماهها طول بكشد.
در ایران بسیاری از موزیسینها فكر میكنند اگر در عرصه نباشند و كار تولید نكنند، فراموش میشوند.
من به این دیدگاهها معتقد نیستم، چون ممكن است فراموش شوم؛ اما سه سال بعد كار خوبی انجام دهم و وجودم به مردم یادآوری میشود.
زینب مرتضاییفرد/ گروه فرهنگ و هنر
فایل PDF این مصاحبه را دانلود نمایید.
Follow Me On